توی سه ماهگی میزد زیر آواز.خیلی شیرین ودوست داشتنی بود وقتی لبای کوچولوش گرد میکرد.دست زدن رو آخر ششماهگی یاد گرفت.یه روز جمعه بود وبرنامه فیتیله پخش میشد.صدای به هم خوردن دستاش گوشها رو نوازش میکرد.توی هفت ماهگی گفت بابا ماما دد وبعد اّدّ.هشت ماهگی با انگشت سبابه اشاره میکرد.نه ماهگی نازکردن وبه گفتن رو یاد گرفت.البته میگفت مِِه. قلم رو روی کاغذ میگذاشت وسعی میکردخط بکشه. با قاشق چایخوری چای رو هم میزد.کلاغ پر رو با یک بار تمرین یادگرفت.وحتما باید دستش رو روی قالی میذاشت.سوار ماشین که میشد بلافاصله دستش میرفت روی ظبط وترانه رو عوض میکرد ده ماهگی گوشی موبایل رو روی گوشش میذاشت وبا صدای بلند میگفت اّ دستاش رو روی چشاش میذاشت و مثلا گریه میکرد...