یسنا چیکیلو

بدون عنوان

گل مامان خیییییلی فضول شده.اصلا وقت نمیکنم بشینم و براش خاطره ایییی عکسییی چیزیییی بفرستم رو وبلاگش.حالا دیگه شیر پاستوریزه که میخوره  سیر که شد  نیشو در میاره و بقیه شیرو همینطور که داره را ه میره تو پذیرایی میریزه رو زمین من چی؟فقط باید بیفتم دنبالش تا جلوی این فاجعه رو بگیرم . آخه دلم نمیاد دیگه براش شیر نخرم.خیلیییی دوست داره.حلا دیگه براش بستنی میخرم. دوقلو.یه قلشو میدم بهش قل دیگه رو میذارم تو فریزر.اولی رو که خورد میاد میایسته پیش فریزر و میگه آم تا قل دیگه رو بخوره.عزییییز دلم ...
6 شهريور 1390

شهربازی

دخملی مامان بازی رو خیییلی دوست داره.و عااااشق شهربازی. باید چشماشو دید وقتی میرسیم به محوطه پارک دستمو ول میکنه و میدوه به سمت وسایل بازی و داد میزنه تاب تاب باباش بدو میره وسوار وسایلش میکنه. چرخ و فلک ..اسب سواری ..استخر تووووپ.. ماشین بازی و...بادکنک رو باید بخریم.بستنی رو هم میخوریم.خلاصه خییییلی بهش خوش میگذره.عزیزم ...
3 شهريور 1390

قورباغه

قورباغه در میزنه   درو محکم میزنه.  میبرم کلانتری  میشینه رو صندلی .میگمش چند سالته؟ میگه من سال ندارم. حال و احوال ندارم .یه زن دارم کووووره آش میپزه شوووو وره .میگم چرا شوووووره ؟میگه چشام کووووو ره.میگم برو دکتر میگه راهش دوره .میگم با ماشین ب رو .میگه پولش گروووونه.میگم برو گدایی .میگه خودت گداااایی مثل لولو سیاااااهی ...
1 شهريور 1390

آهویی دارم...

آهویی دارم خوشکله   فرارکرده ز دستم     دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم ای خدا چیکارکنم  آهومو پیداکنم ای چه کنم وای چه کنم کجا اونو پیداکنم  کاشکی اونو میبستم ...
23 مرداد 1390