کمد باباجون
عزیز دلم که مثل همه بچه های دیگه هله هولهها رو دوست داره.خصوصا پاستیل و اسمارتیز و شکلات.وقتی بابا براش خرید میکنه همه رو میذاره توی کمد باباجون تا هر وقت یسنا به باباجون گفت هام بده باباجون تو زحمت نیفته و یسنا رو تا مغازه های سر کوچه نبره. البته قصه کمد باباجون از اونجایی شروع شد که مامان جون بادوم میخرید و میذاشت تو کمد اون تا روزانه از اونا بخوره . یسنا که بو برده بود هی میرفت و میگفت هام .بابا هم دوتا بادوم میذاشت تو مشتش و اونو پر میکرد.یسنا خیلی با لذت اونا رو میخورد.اما وقتی باباجون بادوم نداشت تا به یسنا بده اونو میبرد تا سر کوچه وبراش خرید میکرد.این شد که بابایی خرید میکرد و میذاشت تو. کمد باباجون ...
بدون عنوان
گل مامان چند روزیه که این مدلی میخوابه و شیر میخوره .البته کمی بیشتر زانو میزنه.وقتی پاهاشو میکشم که به خیال خودم راحتتر بخوابه اونا رو سریع برمیگردونه ...
کلمات جدید
کلمه های جدیدی که یسناجون یادگرفته گفتن ابس یعنی اسب.اوفتاااااکه میگفت حالا شده افتاد.تجا شده ججاد.پ پ یعنی پی پی.جیش شده جیشت به آب بازی میگه آببباده.وقتی از کسی میخواد که اونو بغل کنه با اشاره دست بهش میگه بیا. ...
دورا
امروز مامان جون چتری موهای دخملی رو کوتاه کرد .شکل دورا شده.همون دودودودو دورا خیلی بامزه شده.و راحته راحت . ...
بدون عنوان
دیروز تولد مملی بود یسنا جون کلی رقصید و میوه و پفک و خامه (نه خود کیک)نون باگت (نه از محتویات توش)خورد و بادکنک بازی کرد.فداش بشم ...
بدون عنوان
چشم نخوره دخترم این روزا اشتهاش باز شده و تقریبا هرچی بهش میدم دستمو پس نمیزنه ...
پارک محله
امروز من و بابا دخملی رو بردیم پارک محله تا کمی بازی کنه و سرگرم بشه ومپل دیروز کسل نباشه .استخر توپ پارک بادی و اسب سواری سرسره و...خیلی خوش گذروند گلم ...
بدون عنوان
فدات بشم امروز هم خیلی فضولی کردی هم خیلی بازی.خیلی خسته شدم اما تنت سالم...تحمل میکنم ...