یسنا چیکیلو

بدون عنوان

چند کلمه ای از یسنا بشنویم.کلمه ها یا شاید یه دنیا حرف که دختر عزیزم به زبون میاره و من نمیدونم که چی میگه هم شیرینه هم قابل تامل.اگه کسی میدونه منظورش چیه ممنونم ازش که بگه بهم.ددب.تبد.دب دیا.وو.تب.تبس.بزبز.سبتب.البته به عکس نی نی ها که نگاه میکنه میگه دد.اگه آشناباشن میگه ددب.تا چشمش به آویزش میفته میگه هوهو.چون یه سگ ازش آویزونه که مرتب براش صداش درمیارم.اون بزبز که میگفت بعد از 13ماهگی تبدیل شد به  بده  که البته چه میخواست چیزی رو بگیره  یا میخواست بده فقط میگفت  بده  .حالا بعداز 15ماهگی چند روزیه که یادگرفته میگه  بیا  حالا باید یادش بدم که بگه بفرما نه بیا...   ...
27 ارديبهشت 1390

رویش دندون های یسنا

دوتا مروارید اولی دخملم دقیقا با درد و تب واکسن شش ماهگی اون همراه بود.خیلی زیاد درد کشید وگریه کرد .تا اینکه باباجونش یه صلوات فرستاد و گفت:ناله های دخترم بیعلت نبود.حیوونی داشت دندون درمی اورد.من که خیلی ذوق زده شده بودم انگشتم گذاشتم روی لثه اش و تیزی دندونش رو که حس کردم جیغ کشیدم.مامان جون گفت :هیچوقت با دیدن بیشرفتهای ی بچه نباید والدینش عکس العمل نشون بدن تا نظردیگران جلب نشه.آخه بچه ها خیلی زود چشم میخورن.نیست باک و بی گناهن.این شد یه تجربه بزرگ و یه خاطره شیرین ...
27 دی 1389